این داستان در سوره :
سورة مریم (19) ، آیات 1- 33
در قرآن کریم آمده است.
برای مشاهده معنی این قسمت از سوره ها به ادامه مطلب بروید.
سورة مریم 19 ، آیات 1- 33
بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ
کهیعص ( ک ه ی ع ص)
ذکر رحمت پروردگارت به بنده اش زکریا؛
آنگاه که با صدای آهسته پروردگارش را ندا زد.
گفت: پروردگارا ! استخوانم سست شده و سرم را پیری مشتعل ساخته است و من از دعای تو- پروردگارم - روگردان نیستم.
من از پسِ خویشتن درباره ی کسان زیر سرپرستیم [ که بی کس هستند] بیمناکم و همسرم نازا بوده است؛ به من ازنزد خویش یک «ولی» ارزانی دار.
تا میراثبر من و میراثبر خاندان یعقوب باشد و اور ا- پروردگارا - مورد خشنودی قرارده.
[الله گفت:] ای زکریا ! ما به تو مژده ی پسربچه ای می دهیم که نامش یحیا است و پیش ازاین همنامی برایش قرار نداده ایم.
گفت: پروردگارا ! چه گونه مرا پسربچه ای خواهد بود درحالی که همسرم نازا بوده و ازمن سن زیادی گذشته است ؟
[الله] گفت: پروردگارت چنین گفته که این کار برمن آسان است و تو را نیز قبلا آفریده ام درحالی که هیچ نبوده ای.
گفت: پروردگارا ! برایم نشانه ای قرارده. گفت: نشانه ات آنکه سه شب پیاپی با مردم سخن نگویی.
پس، ازمحراب برسر خویشانش بیرون شد و به آنها ندا زد که بام و شام تسبیح بگوئید.
[به یحیا وحی رسید که ] ای یحیا ! کتاب را با نیرو بگیر . ازکودکی به او حکم دادیم و محبتی ازپیش خودمان و تزکیه ای . او تقواپیشه بود.
و نیکوکار به پدر و مادرش [بود]، و زورگو و عصیانگر نبود.
سلام بر او روزی که زاده شد و روزی که بمیرد وروزی که زنده برانگیخته شود.
و مریم را درکتاب یاد کن، آنگاه که ازاهلش به یک جای شرقی کناره گرفت.
پس دور از آنها پرده ای برخود زد، و روحمان را به سویش فرستادیم و همچون یک بشر تمام عیار در برابرش تجسم یافت.
[مریم] گفت: اگر تقواداری من از تو به رحمان پناه می برم.
گفت: من فرستاده ی پروردگارت هستم تا پسربچه ی پاکیزه ای به تو بدهم.
گفت: چه گونه مرا پسربچه ای خواهد بود درحالی که هیچ بشری به من دست نزده است و بدکاره نبوده ام؟
گفت: پروردگارت چنین گفته که این برمن آسان است، و برای آنکه وی را نشانه ای برای مردم و رحمتی از خودمان قرار دهیم. و یک فرمانِ انجام شدنی بود.
پس اورا (یعنی عیسا را) حامله شد و اورا به جای دوردستی برد.
پس وی را درد زایمان به نزد تنه ی آن نخل آورد. گفت: کاش پیش ازاین مرده بودم و به کلی فراموش شده بودم.
وی را از زیرش صدا زد که غمین مباش که پروردگارت زیر [ پای ] تو جویی قرار داده است.
تنه ی نخل را به سوی خودت بتکان رطب تاز ه چین بر تو فروخواهد ریخت.
پس بخور و بیاشام و دیده را خنک بدار؛ و اگر کسی از بشر را ببینی بگو که من برای رحمانْ نذرِ روزه ای کرده ام و امروز با هیچ انسانی سخن نخواهم گفت.
پس وی را در بغل گرفته به سوی قومش برد . گفتند : ای مریم! کاری ناروا کرده ای.
ای خواهر هارون! پدرت مرد بدکاره ای نبود و مادرت نیز بدکاره نبود.
[مریم] به او اشاره کرد . گفتند: چه گونه با کسی سخن بگوئیم که کودکی در گهواره است؟
[عیسا] گفت: من بندة الله هستم، به من کتا ب داده و مرا پیامبر کرده است.
و مرا هرجا باشم فرخنده گردانده، و به من سفارش کرده که تا زنده ام نمازگزار و زکات پرداز باشم.
و نیکوکاری نسبت به مادرم [به من سفارش کرده است ]؛ و مرا زورگو و شقاو ت پیشه نساخته است.
سلام برمن روزی که زاده شدم و روزی که بمیرم
و روزی که زنده برانگیخته شوم.
منابع:
قرآن کریم
کتاب داستان های قرآنی(تهیه شده برای نشر الکترونیک توسط امیرحسین خنجی)
کارت درسته !